آیه 39 سوره شوری
<<38 | آیه 39 سوره شوری | 40>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنان که چون ظلمی بر آنها هجوم کند (از مؤمنان یاری طلبیده) انتقام میجویند.
و آنان که هرگاه ستمی به آنان رسد [تسلیم ستم و ستمکار نمی شوند، بلکه از دشمن به حکم حق و برابر با قوانین اسلام] انتقام می گیرند؛
و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد، يارى مىجويند [و به انتقام بر مىخيزند].
و آنان كه چون ستمى به آنها رسد انتقام مىگيرند.
و کسانی که هرگاه ستمی به آنها رسد، (تسلیم ظلم نمیشوند و) یاری میطلبند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْبَغْیُ»: ظلم و تعدّی. «یَنتَصِرُونَ»: یاری میطلبند. به یاری یکدیگر میشتابند.
نزول
شأن نزول آیات 37 تا 39:
این آیات درباره ابوبکر بن ابىقحافه نازل شده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «38»
و كسانى كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را بر پا داشته و كارشان با مشورت ميانشان انجام مىگيرد و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند.
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ «39»
و كسانى كه هرگاه به آنان ستمى رسد (تسليم نمىشوند و) يارى مىطلبند.
نکته ها
طلحه و زبير به حضرت على عليه السلام گفتند: ما به شرطى با تو هستيم كه در هر كار با ما مشورت كنى، زيرا حساب ما از ديگران جداست، حضرت فرمودند: «نظرت فى كتاب الله و سنة رسوله فامضيت ما دلانى عليه و اتبعته و لم احتج الى آرائكما فيه و لا رأى غيركما و لو وقع حكم ليس فى كتاب الله بيانه و لا فى السنة برهانه و احتيج الى المشاورة فيه لشاورتكما فيه» «1» من در كتاب خدا و سنّت رسول او نگاه مىكنم هر چه بود پيروى مىكنم و نيازى به رأى و مشورت شما و ديگران ندارم ولى هرگاه امرى بود كه در كتاب و سنّت برهانى بر آن نداشتم و نياز به مشورت بود با شما مشورت خواهم كرد.
در آيه 38، نظام شورى براى اداره امور جامعه مورد تأكيد قرار گرفته و به همين جهت اين سوره شورى نام گرفته است. ما نيز به همين مناسبت، بخشى از روايات در باب مشورت و شورى را در اينجا مىآوريم. «2»
«شاور العلماء الصالحين» با دانشمندان وارسته مشورت كن.
«و اجعل مشورتك من يخاف الله» در مشورت خود كسانى را قرار ده كه خدا ترس باشند.
«شاور المتقين الذين يؤثرون الآخرة على الدنيا» با اهل تقوى كه معاد را بر معاش ترجيح
«1». شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص 41.
«2». بحار، ج 72، ص 105.
جلد 8 - صفحه 412
مىدهند مشورت نما.
«خير من شاورت ذوى النهى و العلم و اولوا التجارب و الحزم» با عقلايى كه داراى علم و تجربه هستند مشورت كن.
«لا تدخلن فى مشورتك بخيلا و لا جبانا و لا حريصا» با افراد بخيل و ترسو و حريص مشورت مكن.
«رأى الرجل على قدر تجربته» ارزش هر رأى به مقدار تجربه صاحب رأى است.
«أن يكون حرا متدينا صديقا و ان تطلعه على سرك» با افرادى مشورت كن كه راستگو باشند و وابستگى نداشته باشند و او را بر راز خود آگاه كن تا بتواند رأى جامع و كامل ارائه دهد.
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفاق من الله» در مشورت با عاقل خيرخواه رشد و بركت و توفيق الهى است.
شاور فى امورك من فيه خمس خصال ... در كارهاى خود با كسى مشورت كن كه در او پنج خصلت باشد: عقل، علم، تجربه، خيرخواهى و تقوا.
سؤال: چرا در نامه 31 نهج البلاغه از مشورت با زنان نهى شده است؟
پاسخ: مشورت تابع جنسيّت نيست، بلكه تابع معيار و ملاك است. امام على عليه السلام مىفرمايد:
«فان رأيهن الى افن»، چون زن عاطفى و احساساتى است، معمولًا رأى و نظر او استدلالى نيست. لذا در حديث ديگرى مىفرمايد: هرگاه تجربهاى از عقل و كمال يك زن داشتيد، با او مشورت كنيد. بنابراين دليل نهى از مشورت با زنان، سستى رأى بوده است و هرگاه مردى نيز اين گونه باشد نبايد مورد مشورت قرار گيرد.
سؤال: با اينكه قرآن مىفرمايد: اكثر مردم اهل انديشه نيستند، «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» «1»*، «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ» «2»*، بسيارى از آنان فاسقند، «أَكْثَرُهُمْ فاسِقُونَ» «3» و بسيارى در برابر حقّ تسليم نيستند، «أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ» «4» پس سفارش به مشورت براى چيست؟
پاسخ: قرآن اكثريّتِ مردمى را در نظر دارد كه گرفتار شرك و فساد و هوس هستند و هرگز
«1». مائده، 103.
«2». انعام، 37.
«3». توبه، 8.
«4». مؤمنون، 70.
جلد 8 - صفحه 413
مرادش «اكثر المتقين» و «اكثر المؤمنين» نيست.
فوايد مشورت:
- احتمال خطا را كم مىكند.
- استعدادها را شكوفا مىكند.
- مانع استبداد مىشود.
- مانع حسادت ديگران است. اگر با مشورت كامياب شديم چون ديگران رشد ما را در اثر فكر و مشورت خودشان مىدانند نسبت به ما حسادت نمىورزند. فرزندى كه رشد مىكند هرگز پدرش به او حسادت نمىورزد، چون رشد او را بازتابى از رشد خود مىداند.
- امداد الهى را به دنبال دارد، در فرهنگ دينى ماست كه «يد الله مع الجماعه»
- استفاده از آراى ديگران طرح را پخته و جامع مىكند. «من شاور الرجال شارك فى عقولها»
- مشورت نوعى احترام به مردم است، ممكن است در مشورت حرف تازهاى به دست نيايد ولى احترام به شخصيّت مردم است.
- وسيله شناخت ديگران است. تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد با مشورت مىتوان درجه علمى و فكرى و تعهّد و برنامه ريزى افراد را شناخت.
سؤال: آيا مشورت پيامبر با مردم جنبه ظاهرى داشت؟
پاسخ: هرگز، زيرا اگر مشورت مىفرمود و خلاف آن را انجام مىداد نه تنها به امّت احترام نگذاشته بود، بلكه به نوعى روح آنان را جريحهدار مىكرد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در جنگهاى بدر، احد، خندق، حديبيه، جنگ با بنىقريظه و بنىنظير و فتح مكّه و جنگ تبوك با مسلمانان مشورت فرمود.
مشورت در مسائلى است كه مربوط به مردم باشد، ولى در امورى كه مربوط به خداوند است نظير بعثت، امامت و عبادت، جاى مشورت نيست. نماز پيمان الهى است، «الصلاة عهد الله» عهد خدا را بايد انجام داد و نيازى به مشورت ندارد. امامت و رهبرى امّت نيز عهد الهى است، زيرا همين كه حضرت ابراهيم از خداوند درخواست كرد كه نسل او رهبر جامعه شود، خداوند فرمود: رهبرى و امامت پيمان و عهد من است و سپردن آن مربوط به
جلد 8 - صفحه 414
گزينش من است نه دعاى تو و اگر از شخصى ظلمى سربزند لايق رهبرى نيست، «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» پس در رهبرى امّت، بايد تسليم او باشيم، چنانكه قرآن مىفرمايد: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» امامت به انتخاب من است.
اسلام دين جامع و كامل است و در همه امور پرداخته است:
- در مسائل اعتقادى: «آمَنُوا و يَتَوَكَّلُونَ»
- در مسائل اخلاقى: «يَجْتَنِبُونَ، يَغْفِرُونَ»
- در مسائل اجتماعى: «شُورى بَيْنَهُمْ»
- در مسائل عبادى: «أَقامُوا الصَّلاةَ»
- در مسائل اقتصادى: «يُنْفِقُونَ»
- در مسائل سياسى و نظامى: «يَنْتَصِرُونَ»
جالب است اين صفات در قالب فعل مضارع آمده كه نشان استمرار است.
پیام ها
1- شيفتگان نماز و انفاق، از نعمتهاى برتر و ابدى قيامت برخوردارند. ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى ... وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا ...
2- توجّه به ربوبيّت خداوند سبب شيفتگى انسان نسبت به انجام دستورات است. «اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ»
3- اجابت دعوت خدا، بايد با عمل باشد نه ادّعا. اسْتَجابُوا ... أَقامُوا
4- غرائز را كنترل و موانع را برطرف كنيم تا راه بندگى خدا باز شود. «يَجْتَنِبُونَ- يَغْفِرُونَ- اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ»
5- مؤمن استبداد ندارد، اهل انزوا نيست و به رأى ديگران احترام مىگذارد. «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ»
6- آنچه مورد سفارش است، اقامه نماز است نه فقط خواندن نماز. (يعنى انجام باشكوه نماز با تمام شرايط) «أَقامُوا الصَّلاةَ»
7- حساب نماز از ساير عبادات جداست. (با اينكه نماز جزو امور موجب
جلد 8 - صفحه 415
استجابت ربّ است، ولى نام آن جداگانه آمده است.) «اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»
8- شورى و مشورت، مربوط به امور اجتماعى مردم است، نه احكام و دستورات دينى. «أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ»
9- از بيگانگان نظريه نخواهيد. «بَيْنَهُمْ»
10- انفاق مخصوص مال نيست بلكه از علم و آبرو و قدرت نيز بايد به ديگران كمك كرد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»
11- انفاق كننده بداند آنچه دارد از خودش نيست، رزق خداست. «رَزَقْناهُمْ»
12- نماز، تكبّر را؛ مشورت، استبداد را و انفاق، بخل را در جامعه محو مىكند. «الصَّلاةَ، شُورى، يُنْفِقُونَ»
13- دفاع لازم است گرچه با استمداد از مؤمنان باشد و سكوت و ظلم پذيرى ممنوع است. «يَنْتَصِرُونَ»
14- در برابر خودىها گذشت و بخشش و در برابر ستمكاران، استمداد و دفاع لازم است. «يَغْفِرُونَ- يَنْتَصِرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (39)
وَ الَّذِينَ: و براى آنانكه، إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ: زمانى كه برسد ايشان را ستمى از كفار، هُمْ يَنْتَصِرُونَ: ايشان از دشمنان خود انصاف بستانند و انتقام بكشند و سر به مذلت و خوارى فرود نيارند، زيرا جهاد با كفار واجب است. و شبههاى نيست كه هر كه اخذ حق خود كند بدون تعدى از حد الهى، او مطيع
«1» نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه سوم (شقشقيه)، ص 49.
«2» همان مدرك، حكمت 181، ص 1173.
«3» نوائب الدّهور فى علائم الظهور، سيد حسن ميرجهانى، جلد سوم، ص 16 به نقل از وافى، كتاب روضه، صفحه 120.
جلد 11 - صفحه 437
مأمور به خواهد بود و هر مطيعى محمود است. اين وصف شجاعت ايشان است.
«نخعى» اين آيه را تلاوت نموده گفت: ايشان كراهت داشتند از آنكه نفس خود را ذليل كنند تا فساق بر ايشان جرئت كنند. بنا بقولى مراد مؤمنانيند كه كفار ايشان را از مكه بيرون كرده بودند، پس حق تعالى تمكين آنها داد تا انتقام خود از آنها كشيدند.
تتمه: اصول فضائل را در آيات شريفه متذكر و ثواب و نعم آخرتى را به ايشان اختصاص داده: 1- ايمان، 2- توكل، 3- اجتناب از كبائر، 4- پرهيز از فواحش، 5- غفران در حال غضب، 6- اجابت دعوت پروردگار به اطاعت، 7- اقامه نماز، 8- مشورت در امور، 9- انفاق، 10- شجاعت و انتصار؛ موصوفين به اين صفات ممدوح و فيوضات سبحانى را مشمول خواهند بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (36) وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (37) وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (38) وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (39) وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (40)
ترجمه
پس آنچه داده شديد از چيزى پس مايه تعيّش زندگانى دنيا است و آنچه نزد خدا است بهتر و پايندهتر است براى آنانكه گرويدند و بر پروردگارشان توكّل ميكنند
و آنانكه اجتناب ميكنند از گناههاى بزرگ و كارهاى زشت و چون خشمناك شوند ايشان درميگذرند
و آنانكه اجابت نمودند پروردگارشان را و بر پاى داشتند نماز را و كارشان مبنى بر مشورت است ميانشان و از آنچه روزى داديمشان انفاق ميكنند
و آنانكه چون رسيد ايشانرا ستمى آنها انتقام مىكشند
و پاداش بدى بدىء مانند آنست پس هر كه درگذشت از آن و صلح و سازش نمود پس مزدش بر خدا است همانا او دوست ندارد ستمكاران را.
تفسير
خداوند متعال براى آنكه از اقبال مردم بمال و جاه و ساير امتعه دنيوى كه منشأ معاصى است كاسته و بر توجه آنها بآخرت بيفزايد ميفرمايد كه آنچه بشما داده شده است از رياست و مال و اولاد و غيرها بهره چند روزه دنيوى است و بالاخره نابود ميشود ولى آنچه نزد خدا است از نعيم آخرت و اجر اعمال و ثواب انفاق در راه خدا بهتر و برتر و بالاتر و باقى و برقرار است و اختصاص دارد بكسانيكه ايمان بخدا و پيغمبر و امام دارند و بر پروردگارشان در امور توكّل مينمايند و ميدانند كه او امور ايشانرا بر طبق حكمت و مصلحت منظّم ميفرمايد و چشم اميد بغير او ندارند و كسانيكه از معاصى كبيره كه خداوند وعده عذاب بر آنها داده و در سوره نساء ذكر شد و كارهاى بسيار زشتى كه قبح آنها ظاهر باشد اجتناب مينمايند و وقتى بر كسى غضب نمايند خوددارى از اعمال آن ميكنند و از او
جلد 4 صفحه 585
ميگذرند اگر تعدّى بحق خودشان كرده باشد نه بحق خدا و ساير خلق و اخبار در ثواب كظم غيظ و فرو نشاندن خشم و عفو از خطايا زياد وارد شده خصوصا در صورت قدرت بر اعمال و تلافى كه آتش جهنّم بر چنين كسى حرام ميشود و با قلب مملوّ از امن و ايمان در محشر حاضر ميگردد و كسانيكه اجابت نمودند دعوت حق را در كليّه امور دينى مخصوصا نماز كه سعى كردند در اقامه و بر پا داشتن آن بخواندن خود و وادار نمودن مردم را بآن و عمران مساجد و رواج معابد و هر چه مدخليّت در اقامه آن داشته باشد و آنانكه با مشورت از امام عليه السّلام در امور دينشان اقدام مينمايند چنانچه قمّى ره فرموده يا با مشورت يكديگر بكارهاى خودشان اقدام ميكنند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه هيچ مردى نيست كه مشورت نمايد با كسى مگر آنكه هدايت شود به رشد و صلاحش و ظاهرا مراد كسى است كه بايد با او مشورت نمود و آن مرد عاقل خير خواه خير گو است و از آنچه خداوند روزى آنها نموده در راه خير صرف ميكنند بتفصيلى كه در اوّل سوره بقره ذكر شد و آنكسانيكه وقتى تعدّى بحقوق و حدود آنها شود آرام نمىنشينند و داد خود را از ظالم ميستانند و اين از لوازم شهامت و شجاعت است و منافى با عفو نيست كه از صفات اهل ايمان است و ذكر شد چون اين در برابر غالب قاهر متجاهر است كه اگر دادخواهى نشود متجرّى ميشود و بر تعدّى خود مىافزايد و آن در مقابل عاجز نادم معتذر است كه بزرگى و بزرگوارى نسبت باو عفو است و بعبارت ديگر عفو و انتقام هر دو از صفات حسنه ممدوحه است و شرعا مظلوم مختار است در اختيار هر يك ولى هر كدام محلّى دارد كه بملاحظه آن راجح ميشود و بعضى ينتصرون را بمعناى يتناصرون گرفتهاند يعنى با يكديگر در دفع ظلم كمك ميكنند و در هر حال چون پاى انتقام بميان آيد بايد از حدّ تعدّى و كار بدى كه در باره او نمودهاند تجاوز ببدى ننمايد و اينكه از انتقام در اين مقام تعبير ببدى شده با آنكه بد نيست براى تناسب لفظى با صدر كلام است كه بدى طرف باشد علاوه بر آنكه بدى بخودى خود بد است نهايت آنكه اينجا بملاحظه مصالحى خوب شده است و مراعات اين تناسب لفظى و ازدواج كلام را در علم بديع صنعت مشاكله ناميدهاند و از محسّنات كلام شمرده شده است و اگر كسى
جلد 4 صفحه 586
عفو كند در جائيكه مقتضى براى عفو باشد و اصلاح نمايد با طرف اجرا و بقدرى زياد است كه نميشود تعيين نمود و بايد گفت با خدا است چون خدا اصلا ظلم و ظالم را دوست ندارد اين مقدار هم كه تجويز فرموده در مقام انتقام براى تشفّى قلب مظلوم و تأديب ظالم است ولى بايد از مثل تجاوز نشود و ابتداء بظلم ننمايند و تفصيل اين مقام در سوره بقره ذيل آيه الشّهر الحرام بالشّهر الحرام گذشت و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه كسانيكه اجرشان با خدا است و آنها عفو كنندگان از مردمند بيحساب وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ البَغيُ هُم يَنتَصِرُونَ (39)
و كساني که زماني که ظلم و اذيتي از طرف دشمنان و ظلمه و كفار و فساق به آنها اصابت كرد يكديگر را نصرت ميكنند و از يكديگر ياري ميطلبند نصرت دين نصرت انبياء نصرت ائمه هدا نصرت مؤمنين.
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ البَغيُ يعني گرفتار ظالم و كافر و مشرك، و
جلد 15 - صفحه 499
معاند شدند به اينكه ظلم و اذيتي به آنها كردند و نتوانستند دفع شرّ آنها را كنند از مؤمنين طلب نصرت ميكنند و آنها هم در حد امكان بايد آنها را نجات دهند و ياري كنند و دفع شر آنها را از سر اينها كنند که ياري اينها ياري خدا است.
هُم يَنتَصِرُونَ قبول نصرت ميكنند و طريقه نصرت را معين فرموده که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 39)- در توصیف دیگر که هفتمین توصیف مؤمنان راستین است میفرماید: «و کسانی که هر گاه ستمی به آنان رسد تسلیم ظالم نمیشوند و از دیگران یاری میطلبند» (وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ).
هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر ظالم و فریاد برآوردن است، و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخگویی او هستند.
این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار میدهد که اگر دست به ستم بیالایند مؤمنان ساکت نمینشینند، و در برابر آنها به پا میخیزند، و هم به مظلومان اعتماد میبخشد که اگر استغاثه کنند دیگران به یاری آنها میشتابند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر کشف الاسرار از عامه.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.